کد مطلب:33738
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:24
عقل، چگونه اثبات ميكند كه پيامبر(ص) غير از قرآن، معجزه ديگري هم داشته است؟
ما خواه پيامبر اسلام را يك برگزيده الهي بدانيم، يا او را يك متفكر اجتماعي در هر حال وي خود را در قرآن مجيد همتاي پيامبراني مانند موسي و عيسي معرفي كرده است، بلكه خود را به مراتب بالاتر از آنها دانسته ا ست به گواه اين كه خود را خاتم پيامبران و كتاب خويش را خاتم كتابهاي آسماني معرفي كرده است.
اين برگزيده الهي و يا به اصطلاح ديگران اين مصلح اجتماعي، وقتي زندگي پيامبران پيشين را مطرح ميكند براي بسياري از آنان رويدادهاي خارقالعاده و معجزههاي زيادي ثابت ميكند. مثلاً وقتي وي درباره دعوت موسي سخن ميگويد او را چنين معرفي ميكند:
«وَلَقَدْ آتَيْنا مُوسي تِسْعَ آياتٍ بَيٌِناتٍ» اسراء/ 101 [ما به موسي نُه معجزه روشن عطا كرديم.]
و باز درباره او چنين ميگويد: «وأَدْخِلْ يَدَكَ في جَيْبِكَ تَخْرُجْ بَيْضاءَ مِنْ غَيْرِ سُوءٍ فِي تِسْعِ آياتٍ إِلي فِرْعَونَ وَ قَوْمِهِ». نمل/12.
[دست خود را در بغل كن وقتي بيرون بياوري بدون عيب نوراني و درخشنده خواهد بود و با نُه معجزه به سوي فرعون و قوم او رهسپار باش.]
وقتي وي نحوه دعوت حضرت مسيح را يادآور ميگردد او را چنين معرفي ميكند:
«وَ رَسُولاً إِلي بَني إِسْرائيلَ أَنٌي قَدْ جِئْتُكُمْ بِآيَةٍ مِنْ رَبٌَكُمْ أَنٌي أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطٌِينِ كَهَيْئَةِ الطٌَيْرِ فَأَنْفُخُ فيهِ فَيَكُونُ طَيْراً بِإِذْنِ اللهِ وَ أُبْرِئُ الأَكْمَهَ وَ الأَبْرَصَ وَ أُحْيِ الْمَوْتي بِإِذْنِ اللهِ وَ أُنَبٌِئُكُمْ بِما تَأْكُلُونَ وَ ما تَدٌَخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ إِنٌَ فِي ذلِكَ لآيَةً لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنينَ». آل عمران/ 49
[او فرستاده خدا به سوي بني اسرائيل بود و به آنان چنين گفت من به سوي شما با معجزاتي آمدهام. من از گِل شكل پرندهاي ميسازم و در آن ميدمم، در آن موقع به اذن خدا پرنده ميگردد و نابينايان و بيماران پيسي را به اذن خدا شفا ميدهم و از آنچه كه ميخوريد و ذخيره ميكنيد گزارش ميدهم و در اين معجزات براي گروه با ايمان نشانههاي روشن است.]
او نه تنها دعوت پيامبراني از قبيل كليم و مسيح را با معجزه همراه ميداند، بلكه براي پيامبران ديگر نيز معجزاتي ثابت مينمايد. با مراجعه به آياتي كه درباره دعوت پيامبران آسماني در قرآن وارد شده است، اين حقيقت به خوبي روشن ميگردد.
آيا صحيح است شخصي كه خود مدعي نبوت و رسالت است و دعوت تمام پيامبران را همراه با معجزه ميداند و خصوصيات معجزههاي گروهي از آنان را نقل ميكند، وقتي از او معجزه بخواهند، يا سكوت كند و يا سرباز زند؟
اين محاسبه موقعيت پيامبر(ص) را در برابر درخواست معجزه به خوبي روشن ميسازد، زيرا او يا پيامبر آسماني است كه در اين صورت قطعاً بايد در مواقع لزوم و امكان تأثير اعجاز در هدايت مردم، بسان پيامبران ديگر كه خود خصوصيات معجزات آنان را در كتاب خويش نقل ميكند، معجزهاي بياورد و چيز خارق العادهاي از خود نشان دهد.
و يا يك متفكر اجتماعي است كه روي نبوغ و افكار شخصي خود ميخواهد بشريت را نجات دهد هر چند به دعوت خود رنگ نبوت و برانگيختگي از جانب خدا داده است، چنين فردي نبايد بهانهاي به دست طرف بدهد چه بهانهاي بزرگتر از اين كه براي پيامبران پيشين معجزاتي ثابت كند، ولي خود او در مقام درخواست معجزه، طفره رود، و يا جريان را با سكوت برگزار نمايد.
براي همين جهت، در تاريخ زندگي مدعيان دروغين نبوت، اين مطلب به چشم ميخورد كه آنان پيوسته با اعجاز مخالفت نموده و معجزههاي پيامبران گذشته را انكار ميكردند و كوشش مينمودند آياتي را كه حاكي از صدور معجزه از آنان ميباشد، تأويل نمايند و تمام اين تلاشها براي اين بود كه خود را از اين بن بست كه با آن روبرو بودند خارج سازند، براي اين كه مبادا مردم از آنها معجزه بخواهند و عجز و ناتواني آنها آشكار گردد. ولي پيامبر اسلام(ص) بر خلاف اين گروه براي پيامبران پيشين معجزه ثابت ميكند، حتي صريحاً اعلام ميدارد ـ همانطور كه در آغاز بحث روشن گرديد ـ دعوت پيامبران از درخواست معجزه از جانب مردم، جدا نبوده است. با اين وصف خود اين شخص چگونه ميتواند از آوردن معجزه سرباز زند.
خلاصه: با در نظر گرفتن جهات ياد شده در زير نميتوان گفت كه او فاقد معجزه بوده است:
1ـ او به طور صريح ميگفت: هر موقع شخصي ادٌعاي رهبري و رسالت الهي مينمود مردم از او درخواست معجزه ميكردند، و ادعاي نبوت، از درخواست معجزه و عملي كردن آن جدا نبوده است.
2ـ او براي بسياري از پيامبران معجزاتي ثابت كرده و خصوصيات آنها را بيان كرده است.
3ـ او خود را افضل پيامبران و خاتم آنها معرفي كرده است آيا لازمه «افضل بودن» او اين نيست كه بايد همان معجزات و يا كاملتر از آنها را دارا باشد؟ زيرا صحيح نيست يك فرد خود را برتر از ديگران بداند ولي در برخي از صفات كمال از آنها كمتر باشد! آيا صحيح است مثلاً يك فرد خود را سرآمد پزشكان بداند و ادعا كند كه در اين فن بر همه برتري دارد ولي معترف باشد كه برخي از پزشكان به درمان برخي از بيماريهاي صعبالعلاج قادر ميباشند ولي او نميتواند اين بيماريها را معالجه نمايد!
هرگاه ما حضرت محمٌد(ص) را نبي و پيامبر بدانيم همه اين جهات ايجاب ميكند كه او داراي معجزههايي بوده باشد. و اگر او را يك متفكر و مصلح بدانيم، اصلاً نبايد معترف به بسياري از اين جهات باشد، بلكه بايد بسان مدعيان دروغين، وجود معجزه را به كلي منكر گردد.
منشور جاويد ج 7
آية الله جعفر سبحاني
مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.